گزارش صعود به قله موستاق آتا چین (حسن نجاریان)
- 28 مرداد 1389
- گزارشات صعود
- کد خبر 124
- 576 بازدید
- بدون دیدگاه
گزارش صعود به قله موستاق آتا چین (حسن نجاریان)
امسال موستاق آتا به سختی لب به خنده گشود
موستاق آتا 1389- 2010
گذر عمر امسال نیز مرا به موستاق آتا کشاند تا بار دیگر در جوار عده ای عاشق، دست یابیم بر آن کاکل یخ زده و سرد.
امسال سه تیم ایرانی راهی موستاق 7546 متری شدند:
الف: باشگاه اسپیلت البرز با سه نفر
ب: گروه آزاد با هشت نفر
ج: گروه دانشجویی با دوازده نفر
دو گروه ب و ج تحت پوشش شرکت اسپیلت البرز بودند.
همچنین14 تیم خارجی در منطقه حضور یا فعالیت نمودند و این در حالی بود که امسال منطقه رنگ و بوی خاص داشت و از همه مهم تر کمترین آفتاب را به خود دیده بود.
بارش سنگین از همان اوایل فصل صعود باعث کمترین فعالیت تیم ها در مسیر صعود شده بود و این در حالی بود که تا آن زمان فقط دو نفر خارجی و یک تیم 14 نفره چینی موفق به صعود قله شده بودند، استقرار سه تیم ایرانی در کمپ اصلی با اختلاف چند روز با هم موجب دلگرمی و غرور ملی گردید وقتی دانشجویان رسیدند، باران با قدرت تمام همه را زمین گیر کرده بود و صد البته نگران، تا چهار روز شرایط به همین منوال گذشت و ما آرزوی هوای خوش، وقتی خورشید از راه رسید که حوصله جوانها داشت متر صد می کرد به ناسازگاری اما باید رفت از صبح روز شنبه نهم مرداد همه در تب و تابند تا بارها را تحویل باربران دهند.
مبلغ حمل بار طی مناقصه تعیین گردیده. “امان گل” چهره ی آشنا مسئول حمل بار به کمپ ها برگزیده شد.
تیم اسپیلت طی چند روز قبل بارهای خود را به کمپ یک منتقل کرده بود.
تیم یک (آزاد) که قبلاٌ هم هوایی تا حوالی کمپ یک انجام داده بود درحوالی کمپ یک با گروه دو (دانشجویان) شب مانی را زیر کمپ تجربه می نماید.
دهم مرداد
چادرها جمع گشته به سمت کمپ یک به ارتفاع 5400 متر حرکت می کنیم، پس از برپایی کمپ و لختی استراحت، به سمت بالا حرکت می کنیم. حجم برف از سال قبل بیشتر است.
تیم یک جلو رفته با گذر از کمپ پیشرفته خود را در لابلای برج ها و شکاف های مسیر کمپ دو قرار می دهد تا با چهار ساعت زمان و عبور از پستی بلندی های زیاد و شکاف های دارای طناب ثابت به زیر شیب نهایی کمپ دو برسد، ساعتی بعد تیم دانشجویان نیز به ما ملحق می شوند تا با ساعتی صعود و رسیدن به ارتفاع 6000 متر کار امروز را به انتها رسانده هر دو تیم به کمپ یک باز می گردیم.
یازده مرداد
صبح زود راکت های برف بر پاها جا خوش می کنند، صعود با این ابزار ابتدا قدری غریب ولی در مقابل این برف نرم کار سهل تر و فشار کمتری به بدن منتقل می گردد، لابه لای شکاف ها علیرغم تمهیدات ایمنی یکی از همنوردان اولین تجربه سقوط در شکاف را امتحان می کند، که وجود راکت برف موجب عدم سقوط بیشتر ایشان می گردد.
با صرف زمان پنج ساعت تیم اول (آزاد) به کمپ دو به ارتفاع 6200 می رسد و تا رسیدن باربران، جای چادرها که کاری است نفس گیر آماده می گردد. عصر صدای هر سه تیم ایرانی طنین انداز منطقه می گردد که همچون کنسرتی دلنشین دل آسمان را تسخیر می کنند.
بو قالا داشلی قالا…
تا بلکه این آسمان چهره در هم کشیده از سر تقصیرات ما گذشته قدری چهره مهربان بگشاید.
دوازده مرداد
کار سختی پیش رو داریم. باید به سختی از کیسه گرم دل بکنیم تا بلکه از شَر، سَر درد خفیف رهایی یابیم. بالا رفتن از شیب تند همت می خواهد، که صعودی آرام آن را مرتفع می سازد باز هم تا زیر شیب اصلی کمپ سوم بالا می رویم، قصد بازگشت داریم تا در کمپ دو استراحت کرده به سیکل درست تری از هم هوایی برسیم.
تیم دانشجویان بر آن می شوند به کمپ سه رفته در صورت مناسب بودن حال نفرات روز بعد اقدام به صعود قله نمایند.شب سردی در کمپ دو و سه توسط ایرانیان تجربه می شود.
سیزده مرداد
شب دلهره انگیزی به صبح رسید، بارش ناگهانی برف و صدای زوزه باد، ما را نگران تیم دانشجویان مستقر در کمپ سوم کرده بود که بالاخره متوجه شدیم بر اساس گزارش سرپرست مربوطه ایشان ساعت “ده دقیقه به پنج صبح” نه نفر از دوازده نفر تیم مبادرت به صعود قله می کنند و نهایت ساعت “یک و پنجاه و پنج دقیقه” با صرف زمان حدود نه ساعت تعداد هشت نفر پا بر قله موستاق آتا می نهند. همچنین در این روز تیم باشگاه اسپیلت نیز موفق به صعود قله می گردند.
تیم آزاد بعد از ظهر در کمپ سوم مستقر و منتظر بازگشت تیم دانشجویان می شوند، عصر همان موقع که خورشید رخت بر می کشید تا شب یخ زده ای را بر فرق ما بکشاند، با رسیدن غروب ایرانی ها ما را تنها گذاشته به سمت کمپ دو حرکت می کنند، تا ما نیز با عده ای عاشق که با قرض و قوله به اینجا رسیده اند بخت خویش بیازمایند. سوپ، نوشیدنی و قدری غذای گرم و چایی ما را آماده می کند تا ساعتی پلک گرم کنیم و به قله بیاندیشیم، وضعیت پزشکی افراد تست و چند قرصی که عموماٌ سردرد می باشد تجویز می گردد.
چهارده مرداد
اختلاف ساعت بین تنبل ها و زرنگ ها که دو ساعتی می باشد به نفع تیم آلمان تمام شده راه می افتند، ساعت چهار و سیزده دقیقه تن خسته به شیب تند و بی انتهای قله می سپاریم، وای خدا امسال چه هوایی ما را یاری می کند سال قبل “حسین” داد سی و دو درجه زیر صفر را سر می داد، ولی امسال شلوار پر زیاد به کار نمی آید و تو گویی ناله می کند.
خوشحالم که مشکل سرمازدگی در بین نیست اگر چه هجوم ابرهای بی تاب از پایین مرا نگران و بی تاب کرده از این رو وقتی از لابلای صف پیشنهاد استراحت داده می شود به سختی خود را نگه می دارم، اگر چه خود نیز بی تمایل نیستم، تا بلکه از شَر این بی خوابی چند روزه دمی نجات یابم. باز هم شیب بی انتها، برف نرم و نفس سخت به ریه می رسد، باز امید و سایه قله در دشت کولان شان امید بخش است، اگر چه چند دقیقه بیشتر تنازی نمی کند ولی شوق صعود را افزون می سازد.
چهار ساعت بعد تیم آلمان سرمست صعود باز می گردد، سرپرست آنها با خوش رویی اعلام یک ساعت و نیم تا قله را ابلاغ که موجبات شادی ما را فراهم می سازد، در دل آرزو میکنیم “آقای بلندی” هم به ما برسد، بیا، بیا، هفت هزار و چهارصد چه سخت است گام های آخر آن هم در مه ی که هر لحظه غلیظ تر می شود، سخت است، اما گریزی نیست جوان های تیم جلو هستند و به زودی از دید پنهان می شوند که به زودی حتی مه هم نمی تواند مانع رسیدن صدای آنها به ما شود، خجولانه مه قدری کنار می رود، وای خدا آنها نزدیک قله هستند. می مانند تا ما برسیم، نمیروند، خوب یاد گرفته اند این گونه باشند، صدایی ما را به خود می خواند، بیا، بیا تمام شد، وای قله در انتهای یال یخ زده به ناز سر می جنباند. بی یار نباید به انتها رسید، رسم ایام این گونه است. آری این گونه بوده، رسیدن به اوج شادی بیکرانی است. با هم می رسیم هم گام، شادیم و خرسند که در کمترین زمان ممکن صعود کردیم. هشت ساعت در هوایی دگرگون و گرفته، در دل از قله سپاسگذرایم که مارا به خود راه داد، زانو می زنیم بر ستیغ یخ زده قله ممنون هستیم که باعث شد دوستان خوبی پیدا کنیم خود را بیابیم و به اوج ابرها برسیم.
مراسم قله هرچه هست از روی شور است و مستی، مستی اوج و پاکی بیکران هر دم ابرها دزدکی رخ بر می کشند تا چند قله را آن دور دستها ببینیم تا باز گوید هِی هنوز آغاز راهی به خود آی سر به زیر بگذر که راهی سخت پیش رو داری تا آغوش منتظران در کمپ ها در خانه و…
باز می گردیم و دل تنگی به ابر و باد و مه می سپاریم کاش تمام نمی شد. به سختی راه می رویم نیروها را روی قله گذاشتیم تا او همچنان بماند استوار آبی بی انتها.
دو نفری که توانشان بیشتر است، سریعتر راهی کمپ می شوند تا چادر ها برچیده راهی کمپ دو شویم، از مه که بیرون می آییم انگار کسی با ما سخن می گویید”شما از امتحان بیرون آمدید و نشد جلو شما را بگیریم” خورشید هم می خندد و باز ما در مقابلش زانوان خم می شود” گل سر آفتابی ای عشق”
کمپ سوم منتظر ماست بار و بنه جمع کرده دو ساعتی بعد به کمپ دوم می رسیم، از دست گرما طاقتمان طاق شده و هر چه آب درست می کنیم نمی توانیم از شر تشنگی رهایی یابیم.
سرکار خانم اذرشین روی قله
پانزده مرداد روز نهم برنامه از کمپ اصلی
بازمی گردیم و یکسره قصد رسیدن به کمپ اصلی داریم، امروز کار کشیدن سورتمه که شامل کشیدن بارها بود تجربه می شود، امروز طبیعت زیبایی بیکران خود را به ما ارزانی می کند.
کمپ یک هنوز در تب و تاب میهمانان جدید است، امریکاییان اسکی باز با تعدادی زیادی باربر قصد اقامت دارند، بارها بر گرده چهار پایان جا خوش می کنند، تا ما از شَر کوله ها فارغ و بال تن به شیب سنگی مسیر دهیم، بین راه به گروهی برزیلی و خوش استیل با لباس های فاخر می رسیم که انگار از مسابقه ماراتون باز می گردند، با شادی فراوان به ما خصوصاٌ خانم همراه تبریک صعود می گویند و ایشان متقابلاٌ به آنها پیشاپیش تبریک میگوید، غافل از اینکه فردا چه خواهد شد.
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن / فردا که نیامدست فریاد مکن …
قبل از ورود به کمپ اصلی دوستان دانشجو ما را شرمنده کرده به استقبال می آیند تا بار دیگر طنین صدای ای ایران ای مرز پر گهر طنین انداز کمپ اصلی گردد.
دو روز بعد دیگر هیچ ایرانی در کمپ نمانده، آسمان چهره در هم کشیده و ما که در روستای چارتماق هستیم با خبر می شویم سیل و تگرگ کمپ اصلی را به کام کشیده تا نمیدانم آیا باز هوا رخ نشان می دهد یا نه.
بدرود ای مردم زحمتکش، بدرود ای خنده ناب کودکان، بدرود دخترک مهربان “نربوی عزیز”، کودک ناز، مواظب هدیه خودت عروسک قله های من باش نمیدانم چطور شد آن را به تو بخشیدم قدرش را بدان…..
بدرود پدر کوه یخی، موستاق آتا
تصاویر دیگر
مرداد 1389
حسن نجاریان
اما بزرگان ایرانی که در این سال بروی قله موستاق آتا فعالیت نمودند:
گروه آزاد از طریق شرکت اسپیلت البرز
1- محمد حسن نجاریان – زنجان صعود قله سرپرست
2- طیبه آذرشین- کرمان صعود قله
3- سعید دادخواه- سقز صعود قله
4- مصطفی احسان پور – بروجن صعود قله
5- سیامک حسن نژادی – ماکو صعود قله
6- حسین بلندی – سراب 7400 متر
7- علی اصغرعلیمحمدی-ماکو 7100 متر
8- امیر دیو سالار- نوشهر 6800 متر کمپ سوم
تیم دانشجویان از طریق شرکت اسپیلت البرز
1- اسماعیل اسماعیل زاده کارگر- تهران مربی صعود قله
2- مهدی پهلوانی – سراب صعود قله
3- علی افشاری – ورامین صعود قله
4- سیف اله محمد نژاد – سمنان صعود قله
5- سید علاالدین شجاعی لنگری – مازندران صعود قله
6- عیسی میر شکاری – کرمان صعود قله
7- اسماعیل رهگذر – تهران صعود قله
8- هادی پهلوانی – سراب صعود قله
9- معبود توحید نژاد – زنجان 7100 متر
10- حسن امینی آذر – تهران سرپرست 6200 متر کمپ دو
11- هژیر انفرادی – تهران 5400 متر کمپ یک
12- موسی خلوصی ادب، همراه تیم
تیم اعزامی باشگاه اسپیلت
1- ذبیح اله حمیدی- تهران صعود قله
2- حمید محمودی – تهران صعود قله
3- پروانه کاظمی – تهران صعود