فیل جکسون : خرد همیشه یک قدرت برتر است

گزارش اردوی اول هیمالیانوردی (سمیه یکتا)

گزارش اردوی اول هیمالیانوردی (بانوان استان زنجان)

14/15 بهمن 89

 کوه را انتخاب کردم زیرا می خواستم انسانیت را بهتر بیاموزم و چون همیشه کوهنورد را مظهر انسانیت می دانم و این بود سرآغاز هدفم برای رسیدن به قله.به نظرم قله سنگهایی بیش نیستند،مهم چگونه رسیدن به این سنگهاست! مهم همیاری و همکاری و انسانیت است که از پیشکسوتان کوهنوردی می آموزیم.مهم نگاهیست که در تمام طول مسیر به زیبایی های این طبیعت وصف ناپذیر داریم.هیچ لذتی برایم بالاتر از این نیست که خدای خود را در دل کوهها بجویم و گامهایم را برای نزدیک شدن به او و آرامشی که در دل کوهها افکنده است بردارم.

مطابق برنامه ریزی های انجام شده از طرف کمیته هیمالیانوردی هیئت کوهنوردی استان زنجان،اینجانب به همراه 16نفر دیگر از بانوان کوهنورد استان در اولین مرحله از اردوهای انتخابی هیمالیا شرکت نمودیم که این برنامه به قرار زیر می باشد:

روز پنج شنبه 14/11/89 برای تست آمادگی جسمانی در محوطه تربیت بدنی حضور به عمل آوردیم که این تست ها با تأخیرات موجود تا ساعت 1بعدازظهر به طول انجامید.سپس ساعت2بعدازظهر نیز برای تست لوازم و کوهستان مقابل هیئت کوهنوردی گرد هم آمدیم که تسترهای برنامه آقایان:حسن نجاریان و سعید زبانی بودند و البته این تست نیز با دقت تمام تقریبا تا ساعت14:30 ادامه داشت. بعد از آن به همراه دو مربی و یک سرپرست با یک دستگاه مینی بوس به سمت کوههای شمالی زنجان (گاوازنگ به چرنو) راهی شدیم.استارت تست کوهستان تقریبا ساعت 15:20آغاز شد.در آغاز برنامه، تست جلوداری نفرات زیر نظر مربیان انجام شد.حجم برف کوبی در منطقه به بالاتر از زانو می رسید.حدودا بعداز 4الی5 ساعت برف کوبی وچندین استراحت شاهد غروب زیبای آفتاب زمستانی که دردل کوهها طنین اندازشده بود،شدیم.

هوای منطقه رو به سردی وتاریکی می رفت.پیش خودم احساس کردم بعدازمدتی حتما نیاز به چراغ پیشانی خواهم داشت،ولی دستانم ازشدت سرما سست و بی رمق شده بودند،فکر این که بایستی چراغ رااز کلاه کوله بیرون بکشم آزارم می داد.اما خوشبختانه من آموخته ام که درهرشرایطی بایستی بر این احساسات ناخوشایند غلبه کنم. پس چراغ پیشانی را نصب کردم ومنتظراجازه استاد ماندم.نیم ساعتی گذشت وهوا تاریک ترشد که جسارت به خرج دادم تا ازاستاد سؤال کنم که آیا اجازه روشن کردن چراغ پیشانی را داریم؟ واستاد با صدای بلند خطاب به همه اعلام کردند:”هر کس چراغ داره روشن کنه “.

ادامه ی برف کوبی ما را به یک مسیر جنگلی رساند،چندین کلبه ی چوبی از دور خودنمایی می کرد.قرار بر این شد که در یکی از این کلبه ها استراحت کنیم.سریع لباس اضافه کردیم و نوشیدنی گرم خوردیم و منتظر حرکت ماندیم.تا اینکه متوجه شدیم شب را در کلبه سپری خواهیم کرد.با چندی از دوستان تصمیم گرفتیم برای برپایی چادر سریع اقدام کنیم.چهار چادر بیرون از کلبه زدیم و عده ای از دوستان به همراه مربیان و سرپرست در کلبه مستقر شدند.

بعداز استراحت و تغذیه ی مناسب، من به همراه حبیبه و نسرین به کلبه ی آنها برای شب نشینی رفتیم.مربیان آتشی علم کرده بودند و ما با صحبت های گرم و دلنشین آقای نجاریان که همه از تجربیات ایشان  بود پذیرایی شدیم.بعد از مدتی آقای نجاریان ساعت حرکت فردا صبح را 7 اعلام کردند و از ما خواستند که به سایر اعضا هم اطلاع دهیم.

به بیرون از کلبه برای سرکشی و اطلاع رسانی به دوستانی که چادر زده بودند رفتیم.با اعلام زمان حرکت فردا،همه خوشحالی می کردند!

بعد دیدار با دوستان به چادر خود برگشتیم و آماده ی خواب شدیم.درون کیسه خوابم که رفتم،شروع کردم به مرور ذهنی،برف کوبی و پیمایش مسیرهای فردا را از ذهنم می گذراندم که کم کم به خواب رفتم.

صبح بعداز خوردن صبحانه چادرها را جمع کردیم و آماده ی حرکت شدیم.آقای نجاریان جلوتر از همه شروع به حرکت کردند و هرکسی که آماده می شد پشت سر ایشان به راه می افتاد.حجم برف کوبی به بالای زانو می رسید و ما راهمان را در این هوای صاف و زیبای زمستانی ادامه می دادیم. در مسیر پیوسته مربی گرامیمان خانم مقدم را یاد می کردیم و جمله ی”روح و روان و جسمش شاد” را زمزمه می کردیم و این کار به ما قوت قلب می بخشید.

بعداز 3الی4 ساعت پیمایش مسیر، به صورت برف کوبی، برای استراحت کوتاهی توقف کردیم که آقای نجاریان با صدای بلند اعلام کردند:”کوله هارو بذارید زمین،لباس گرم بپوشید،نوشیدنی و مواد قندی مصرف کنید” هیچ یک نمی دانستیم که در ذهن استاد چه می گذشت! که دوباره با صدای بلندتر گفتند مگه با شما نیستم میخواید با کوله بدونمتون،آسیب ببینید!؟” اینجا بود که متوجه شدیم اینبار موضوع تست سرعت است و مسیر رفت تپه ی روبرویمان با شیب تقریبا 35 الی 40 درجه بود که آقای زبانی بر قله ی آن ایستاده بودند، نفرات به خط شدیم و با اعلام آقای نجاریان استارت زدیم. بعد از طی مسیر نفرات به ترتیبی که به بالای قله می رسیدند اسمشان را به آقای زبانی اعلام می کردند.بعد اتمام این تست به سمت کوله ها راهی شدیم و با حمل کوله هایمان به مسیر ادامه دادیم. کم کم که به روستای چرنو نزدیک می شدیم خبر اتمام برنامه نیز به گوش می رسید.ساعت 1:30بعدازظهر روز جمعه در روستای چرنو،کنار جاده به انتظار مینی بوس نشستیم،که آقای نجاریان نظرات،پیشنهادات و انتقادات خود را در خصوص برنامه و اشخاص اظهار داشتند و همچنین از جمع نیز خواستند تا صحبت های خود را بیان کنند.در این حین مینی بوس از راه رسید و همگی سوار بر ماشین شده و به سمت زنجان راهی گشتیم.

هنگام بازگشت به این می پنداشتم که دنیا برای ما اتفاق نمی افتد بلکه دنیا پاسخی است به ما و من در این روز پاسخ خود را یافته بودم،که هنوز در برابر حریف قدر،یعنی هیمالیا بایستی خود را ساخت و به پیش رفت و بایستی ضعف های خود را یکی پس از دیگری با آموختن جایگزین کرد.با این حال باز نیاز به اردوها را در وجودم حس می کردم.

 

                                                                            سمیه یکتا

 

 

کارگروه محیط زیست

وب سایت اطلاع رسانی هیئت کوهنوردی و صعود های ورزشی استان زنجان

آدرس : استان زنجان ، بزرگراه 22 بهمن ، مجموعه ورزشی انقلاب ، دفتر هیئت کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان زنجان
تلفن: 02433455990 | فکس: 02433455990 | پست الکترونیک: info@zanjanmount.ir | کدپستی: 33543-45137
تمامی حقوق این وب سایت برای هیئت کوهنوردی و صعود های ورزشی استان زنجان محفوظ است
Template Design:Dima Group